جدول جو
جدول جو

معنی لله گندو - جستجوی لغت در جدول جو

لله گندو
(لَ لَ لو)
نام کوهی به مازندران. (مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 81)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کله گنده
تصویر کله گنده
شخص مقتدر و بانفوذ
فرهنگ فارسی عمید
(کَلْ لَ / لِ گُ دَ / دِ)
در تداول عامه، آنکه سرش بزرگ و گنده باشد. (فرهنگ فارسی معین). آنکه جمجمۀ بزرگ دارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، به کنایه، صاحب نفوذ. (فرهنگ فارسی معین). آنکه جاه و مقام بلند دارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کسی که از جهتی نسبت به دیگران برتری و تفوق دارد. (فرهنگ عامیانۀ جمالزاده) ، آنکه ثروت بسیار دارد. متمول. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آدم متعین و متشخص و اعیان منش. (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده) ، در این صفت گاهی تحقیر و تمسخر و توهین نیز وجود دارد و به هر حال هرگز خوشبینی نسبت به این طبقات از آن مفهوم نمی شود. (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده)
لغت نامه دهخدا
(لِ لِ)
دهی از دهستان ولوپی بخش سوادکوه شهرستان ساری، واقع در 11هزارگزی راه شوسه و راه آهن شاهی به تهران. کوهستانی، معتدل، مرطوب و مالاریائی و دارای 75 تن سکنه. آب آن از چشمه و رود خانه چرات. محصول آنجا برنج و غلات. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کله گنده
تصویر کله گنده
آنکه سرش بزرگ و گنده باشد، صاحب نفوذ: (... از کله گنده های شهر حساب میشود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کله گنده
تصویر کله گنده
((~. گُ دِ))
آن که سرش بزرگ و گنده باشد، صاحب نفوذ
فرهنگ فارسی معین
سایه بان پرده ای که از نی بافند، حصاری که از نی درست کنند
فرهنگ گویش مازندرانی